حالت تاریک
یکشنبه, 11 خرداد 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن سایت خبری یزد رسا هستید؟
اینجا، کودکی تنها چند نفس دوام دارد
سکوت جهان؛

اینجا، کودکی تنها چند نفس دوام دارد

۶۰۰ روز گذشته، اما هنوز خاک غزه بوی خون می‌دهد؛ جایی که کودکان پیش از آن‌که قد بکشند، در آغوش مادر جان می‌دهند و آسمان، هر شب قصه‌ای تازه از مرگ روایت می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «یزدرسا»، به نقل از خبرگزاری فارس، حدود ۶۰۰ روز گذشته است؛ از آن صبح شومی که آسمان غزه زیر آتش صهیونیست‌ها ترک خورد. از آن روز، دیگر چیزی عادی نبود. نه طلوع آفتاب، نه صدای اذان، نه بازی کودکان. هر شب، شبی دیگر از وحشت و ویرانی، و هر روز، سطری تازه در دفتر جنایت نوشته شد. ۶۰۰ روز است که بوی خون، خاک و باروت، هوای نفس‌کشیدن مردم این باریکه مظلوم را سنگین کرده. اینجا غزه است؛ زخمی که هنوز باز است، قصه‌ای که هر روز، با اشک کودکی یتیم، با ضجه مادری داغ‌دیده، با ناله‌ زخمی در بیمارستانی نیمه‌ویران، بازنویسی می‌شود... و جهان؟ هنوز در حال تماشا است.

ساعت نزدیک به اذان صبح است. بوی دود و خاک در کوچه‌های ویران‌شده غزه می‌پیچد. آسمان هنوز تیره است، اما هیچ‌کس نخوابیده. صدای پهپادها مثل زمزمه‌ مرگ در گوش‌ها می‌پیچد. سکوتی وهم‌انگیز بر شهر افتاده؛ سکوتی که تنها با صدای جیغ کودک نیمه‌جانی شکسته می‌شود که در آغوش مادرش، آخرین نفس‌هایش را می‌کشد.

مادر، چشمانش را به آسمان دوخته؛ شاید برای آخرین بار، شاید برای شکایت از همه آنهایی که در این شب‌های وحشتناک، فقط نظاره‌گر ستم هستند. 

کودک، لب‌های خشکیده‌اش را به گونه‌ی مادرش می‌چسباند؛ نای گریه ندارد. لحظه‌ای بعد، آرام می‌شود... برای همیشه، دست‌های کوچکش بی‌حرکت می‌ماند. مادر با چشمانی بی‌رمق، او را به سینه می‌فشارد؛ این صحنه را بارها و بارها در شهر ویران شده دیده ، باز هم اما، گویا هنوز امیدی به بازگشت کودک بی‌جانش دارد.

آن‌سوی شهر، پسرکی پنج‌ساله زیر آوار، تشنه و تنها، آخرین نفس‌ها را می‌زند. خانواده‌اش دیگر در این دنیا وجود ندارند. بمب‌های اسرائیلی در چند ثانیه همه چیز را از او گرفتند، خانه، سایه خمیده پدر، لبخند مادر و...، صدای ضعیفش را کسی نمی‌شنود... ساعتی بعد، جسم کوچکش میان آوار، بی‌جان پیدا می‌شود؛ چشمانش هنوز به نقطه‌ای در دوردست خیره مانده، شاید به جایی که دیگر خبری از جنگ و بمب نباشد.

در مدرسه‌ای، پناهگاهی موقت برای آوارگان برپا شده، کودکان با لباس‌های کهنه، در گوشه‌ای پناه گرفته اند، از جهنم بیرون. ناگهان سقف آسمان فرو می‌ریزد. موشک‌ها بی‌وقفه فرود می‌آیند. فریاد و دود درهم می‌آمیزد. آتش، کودکانی را در آغوش می‌گیرد که گمان می‌کردند در امن‌ترین نقطه شهرند. شعله‌ها جسم ضعیف‌شان را بلعیدند، دست‌های کوچکشان را، رویاهای کودکانه‌شان را...

در بیمارستان، مادران، کودکان مجروح خود را در آغوش گرفته اند. دردی که بر صورت کوچک کودکان نشسته، بزرگ‌تر از هر فاجعه‌ای است. اینجا حتی بیمارستان هم ایمن نیست. نیمه‌شب، موجی از انفجار بیمارستان را به لرزه درمی‌آورد. سقف فرو می‌ریزد. اتاق‌های مراقبت می‌شوند گور دسته‌جمعی بیماران. برخی از آن‌ها با سرم‌هایی که هنوز به دست داشتند، در دم جان دادند.

و اما قصه‌ی تلخ‌تر هنوز در راه است...

خانه‌ دو پزشک فلسطینی، دکتر حمدی النجار و همسرش دکتر آلاء النجار، شامگاه یکی از شوم‌ترین شب‌های این جنگ بی‌رحمانه، آماج حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت. ۹ کودک بی‌گناه، فرزندان این دو پزشک، در خواب نابود شدند. برخی آن‌قدر سوخته بودند که شناسایی‌شان ممکن نبود. تنها نشانه‌ای از هویت‌شان، فریادهای مادر بود؛ «این‌ها فرزندان من‌ هستند... به خدا این‌ها فرزندان من بودند...»

سازمان امدادرسانی غزه اعلام کرد که اجساد این ۹ کودک بی‌دفاع را از زیر آوار بیرون کشیده‌اند. ارتش رژیم خونخوار اسرائیل در پاسخ به این جنایت مدعی شد: «مظنونانی در نزدیکی منطقه مشاهده شده بودند. منطقه خان‌یونس منطقه جنگی است. ادعای آسیب به غیرنظامیان در حال بررسی است.»

اما در این سرزمین، هیچ‌کس منتظر نتایج بررسی نیست. هر بار، پیش از آنکه پاسخی بیاید، خون تازه‌ای بر خاک می‌ریزد.

در یکی از ویدئوهایی که سازمان امدادرسانی غزه منتشر کرده، امدادگران پیکرهای سوخته کودکان را با دست‌های لرزان از زیر آوار بیرون می‌کشند. کسی نمی‌تواند جلوی اشک‌هایش را بگیرد. در آن میان، پدرِ آن ۹ کودک، با بدنی مجروح ایستاده است. لب‌هایش می‌جنبند، دعا می‌خواند، یا شاید لالایی آخر را برای فرزندانش زمزمه می‌کند...

اینجا غزه است؛ جایی که آسمانش هر شب گواه مرگ و اندوه است، و زمینی که جای پای کودکانی را ثبت می‌کند که فرصت بزرگ‌شدن نیافتند.

رژیم جنایتکار صهیونیستی می‌گوید هدفش «مظنونان» است، اما موشک‌ها مدرسه، بیمارستان، خانه، مهد کودک، و بازار را هدف می‌گیرند. کودکانی که در آغوش مادرشان خوابیده بودند، بیماران بستری، نوزادانی که در انکوباتورها جان می‌دادند... همه در لیست بی‌پایان جنایات یک رژیم، تنها عدد می‌شوند؛ آماری برای گزارش‌های بعدی.

 اینجا، در هر آمار، قلبی شکسته، خانواده‌ای فروپاشیده، آینده‌ای ویران‌شده و امیدی خفه‌شده نهفته است.

و جهان؟ نظاره‌گر است. تماشاچی مسابقه‌ای نابرابر، میان تسلیحات مرگبار و دستان خالی کودکان. دنیا، پشت عنوان‌هایی چون «حق دفاع» و «مناطق جنگی» پنهان می‌شود؛ اما در غزه، هیچ چیز پنهان نیست. همه چیز عریان است؛ رنج، خون، درد، و صدای کودکانی که دیگر نیستند...

این روایت، تنها بخشی از جنایات صهیونیست‌هاست؛ جنایاتی که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، اما پایانی برایش نیست. مگر آنکه دنیا بیدار شود؛ مگر آنکه وجدان‌ها از زیر آوار رسانه‌های ساکت و سازمان‌های بی‌خاصیت، جان بگیرند.

غزه هنوز می‌سوزد. هنوز صدای مادران، در کوچه‌های خاکسترشده، طنین دارد...

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!