حالت تاریک
یکشنبه, 18 شهریور 1403
چراغ راه؛

شکست اسلام گریه دارد

شکست اسلام گریه دارد

شهید محمود جعفری نعیمی ۱۴ دی‌ماه ۱۳۴۴ در شهرستان یزد به دنیا آمد و سرانجام ۳ اسفند ۱۳۶۲ در جفیر به شهادت رسید.

به گزارش پایگاه خبری «یزدرسا»، شهید محمود جعفری نعیمی ۱۴ دی‌ماه ۱۳۴۴ در شهرستان یزد به دنیا آمد و تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کرد. پدرش محمدحسن بنا و معمار بود و مادرش طاهره نام داشت. وی در رشته ورزشی کاراته فعالیت می‌کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی با سمت تک تیرانداز راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد. سرانجام ۳ اسفند ۱۳۶۲ در جفیر به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه بر جای ماند تا ۳۰ تیر ۱۳۷۸ پس از تفحص در گلزار شهدای نعیم‌آباد تابعه زادگاهش به خاک سپرده شد.

در بخشی از وصیت‌نامه این شهید والامقام آمده است:

بارالها من شمعم می‌سوزم تا راه روشن کنم. فقط از تو می‌خواهم که وجود مرا تباه نکنی و اجازه دهی تا آخر بسوزم و خاکستری از وجودم باقی نماند. بار خدایا به میدان مبارزه آمدم با دشمنان قوی که دولت‌های بزرگ پشتیبانشان بودند پنجه درافکندم درحالی‌که از ضعف مادی خودآگاهی داشتم؛ اما به اسلحه شهادت مسلح شدم و باقدرت ایمان و عشق به میدان آمدم عظمت روح را بر فرق ماده کوبیدم و از جان خود گذشتم تا از قیدوبندهای مادی آزاد گردم و بتوانم با عزمت روح سخن بگویم. با سوزندگی عشق روشنی چشم با برندگی حقیقت به‌پیش بتازم. با غرش رعد کلمه حق را بر فرق منافقین و ملحدین بکوبم.

بارالها و ای کریما با نام و کلام روح‌بخش تو آغاز می‌کنم و با نام الله‌اکبر به جبهه نبرد علیه کفار می‌روم تا شاید مرا ببخشی عفوت شامل حال من گردد ای همیشه جاوید و ای بی‌نیاز ای بی‌شریک و ای که فقط تویی امید برای ناامیدان، بنده شرمسار تو با کوله باری پر از گناه و معصیت و با قلبی پر درد و دلی جریحه‌دار و چشمی پر از اشک ناله‌کنان دست‌های ناتوان خود را به‌سوی تو دراز می‌کنم و از تو می‌خواهم که قلم عفوت را بر گناهانم بکشی و مرا به‌عنوان مجاهد راه خود قبول کنی. خدایا در این لحظه‌های حساس زندگی و جنگ و پیکار به تو پناه می‌برم به‌سوی تو و تو را ستایش می‌کنم. خاطر جهنم و نه به طمع بهشت بلکه تو قابل‌ستایش و عبادتی پس در این راه از تو کمک می‌خواهم که بعد از این‌همه روسیاهی رویم را سپید کنی و مرا به‌سوی خویش خوانی، ای خالق همه هستی و ای بزرگی که نتوان تو را توصیف کرد عاجزانه این بزرگ‌ترین سعادت بشری است که تو را بنده خود قبول داشته باشی از تو می‌خواهم اگر صلاح و مصلحت می‌دانی شهادت را، شهادتی که فخر پیامبر و اولیاء خدا و بندگان خالصت هست و دیگر مقامی بالاتر از آن نیست نصیب من معصیت‌کار بگردانی. بارالها از تو تقاضا می‌کنم که این خون گندیده مرا در دریای خون پاک شهدا بریزی و مرا مورد لطف خویش قرار دهی.

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از