
یادداشت؛
ملت در برابر خیانت
تاریخ معاصر ایران سرشار از تجربههای تلخ و عبرتآموز است. یکی از مهمترین آنها واقعه ۳ شهریور ۱۳۲۰ است؛ روزی که ایران بدون مقاومت جدی در برابر تهاجم نظامی، به اشغال نیروهای متفقین درآمد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «یزد رسا»، علی مرادی فعال رسانه در یادداشتی نوشت: تاریخ معاصر ایران سرشار از تجربههای تلخ و عبرتآموز است. یکی از مهمترین آنها واقعه ۳ شهریور ۱۳۲۰ است؛ روزی که ایران بدون مقاومت جدی در برابر تهاجم نظامی، به اشغال نیروهای متفقین درآمد. تنها ۲۲ روز بعد، یعنی در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضا شاه پهلوی در اوج بحران، کشور را ترک کرد و تبعید شد. بازخوانی این دو واقعه به هم پیوسته، امروز برای درک چرایی فروپاشی پهلوی اول و شناخت ماهیت جریانی که همچنان با نام سلطنتطلبی به میدان میآید، اهمیت فراوان دارد.
رضا شاه در طول سلطنت خود با تبلیغات فراوان، ارتش پهلوی را «مدرن» و «نیرومند» معرفی میکرد. اما در عمل، ارتشی که به اسم تجدد ساخته شده بود، نه بر پایه ایمان و اعتقاد ملی، بلکه بر پایه ظواهر و وابستگی به بیگانگان شکل گرفت. در سحرگاه ۳ شهریور ۱۳۲۰، ارتش سرخ از شمال و ارتش انگلیس از جنوب وارد خاک ایران شدند. ظرف چند ساعت خطوط دفاعی فرو ریخت و چیزی به نام مقاومت سازمانیافته وجود نداشت. این سقوط برقآسا نشان داد که رژیم پهلوی در برابر تهدید خارجی هیچ توان واقعی نداشت؛ رهبر انقلاب بارها به همین نکته اشاره کردهاند که مقایسه ارتش جمهوری اسلامی با ارتش پهلوی نشان می دهد که انقلاب چهکاره است و چهکار میتواند بکند.
فراتر از بیکفایتی نظامی، مسئله اصلی خیانت رضا شاه در برابر متفقین بود. او که بر تخت سلطنت خود را مدیون حمایت انگلیس میدانست، نه تنها ارادهای برای مقاومت نداشت، بلکه در عمل زمینههای استفاده بیگانگان از منابع ایران را فراهم آورد. راهآهن سراسری، بنادر و امکانات کشور در خدمت نیروهای اشغالگر قرار گرفت. نتیجه این سازش، قحطی و فشار اقتصادی گسترده بر مردم بود؛ ملتی که نه تنها استقلال سیاسی، بلکه امنیت معیشتی و اجتماعیاش نیز قربانی خیانت شاه شد.
در پی اشغال کشور و افزایش نارضایتی عمومی، متفقین خواستار کنارهگیری رضاشاه شدند. او به جای ایستادگی و دفاع از مردم، در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ ایران را ترک کرد و با حقارت به تبعید رفت. این فرار خفتبار، آخرین پرده نمایش بیتعهدی و بیمسئولیتی پهلوی اول در برابر ملت بود. سقوط او نشان داد سلطنتی که با کودتا و حمایت خارجی برپا شده، در لحظه خطر نیز چیزی جز فرار و خیانت به ارمغان نخواهد آورد.
در روزهای اشغال، برخی از شبهروشنفکران نیز با ترویج ناامیدی و تبلیغ ضرورت تسلیم، نقش مکمل خیانت پهلوی را ایفا کردند. آنان سازش با اشغالگران را «عقلانیت» معرفی میکردند. این خط فکری، متأسفانه امروز هم در میان برخی جریانهای سیاسی دیده میشود که در مواجهه با فشارهای خارجی، نسخه تسلیم و سازش را تجویز میکنند.
امروز سلطنتطلبان میکوشند خاطره رضاشاه را تطهیر کنند، اما مواضعشان نشان میدهد همان مسیر خیانت را ادامه میدهند. در جنگ ۱۲ روزه اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، این جریان نه تنها از ملت ایران حمایت نکرد، بلکه آشکارا در کنار دشمنان تاریخی این کشور ایستاد. این رفتار چیزی جز بازتولید همان روحیه وابستگی و بیغیرتی پهلوی نیست.
اشغال ایران پیامدهای سنگینی چون قحطی، ناامنی، تحقیر ملی و تسلط بیگانگان بر منابع کشور برجاگذاشت؛ این همه، نتیجه مستقیم خیانت و ناتوانی پهلوی بود. تاریخ نشان داد که وقتی یک حکومت به بیگانگان تکیه کند و از پشتوانه مردمی تهی باشد، در لحظه بحران جز شکست و فروپاشی نصیبش نمیشود.
بازخوانی ۳ شهریور و ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تنها یک کار تاریخی نیست، بلکه هشداری برای امروز است. ملت ایران باید بداند جریانهایی که نسخه تسلیم در برابر دشمنان را ارائه میدهند، همان مسیر پهلوی را ادامه میدهند. تجربه اشغال ایران نشان میدهد که سازش و وابستگی هرگز امنیت و استقلال به همراه نمیآورد، بلکه تنها راه نجات، مقاومت و اتکا به مردم است.
3 شهریور ۱۳۲۰ آغاز اشغال ایران توسط متفقین و بیستوپنجم همان ماه، فرجام خفتبار رضا شاه بود. پهلوی نشان داد که سلطنت نه مدافع استقلال ایران است و نه حافظ عزت ملی. امروز هم سلطنتطلبان و برخی جریانهای شبهروشنفکری همان خط خیانت را دنبال میکنند. تنها راه جلوگیری از تکرار این فجایع، هوشیاری و پافشاری ملت ایران بر استقلال و مقاومت است.
لینک کوتاه خبر
برچسبها
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!