*کودکی کودکان در شب قدر خاطرة شیرین هر بزرگسالی است

در شب‌های قدر، حس و حال کودکان نیز به‌خصوص ویژه‌تر از هر روز دیگری است. آن‌ها که هنوز با دید پاک و بی تزلزل به دنیا می‌نگرند، در این شب‌ها احساساتی عمیق و ویژه‌ای تجربه می‌کنند. برای بسیاری از کودکان، این شب‌ها زمانی است که با خانواده‌شان به مساجد می‌روند و در محیطی پر از آرامش و صلوات، در دعا و مناجات با خداوند برای خواسته‌هایشان می‌نشینند.

به‌خاطر پاکی و برکتی که این شب‌ها دارند، کودکان بااحساس شگفتی و شور و هیجان، به استقبال آن می‌روند. زمانی که آسمان با نور ماه و ستارگان تزیین شده و همه چیز به زیبایی و شکوهی خاص پوشیده شده است، کودکان احساس می‌کنند که یک‌دنیای جدید و زیبا به وجود آمده است که منتظر کشف آن‌هاست. این شب‌ها برای کودکان فرصتی است تا با داستان‌های مذهبی و معانی عمیق دینی آشنا شوند و از زیبایی‌های معنوی این شب‌ها لذت ببرند و شاید همین دلیل است که در این شب‌ها کودکان تلاش می‌کنند تا پابه‌پای والد خود شب‌زنده‌داری کنند، اما به سحر نکشیده در دامان پاک مادر خود به خوابی آرام رفته‌اند.

دیدن دویدن کودکی با لباس مشکی منقوش به نام پاک علی، شیطنت‌های کودکانه در هنگام دیدن هر دست پر از نذری و چشمان غرق به خوابی که به‌سختی باز نگهشان داشته، معصومانه‌ترین لحظه و زیباترین صحنه این شب‌هاست.

*حضور دهه هشتادی‌ها پررنگ‌تر از همیشه

باز هم مثل همیشه نسل دهه ۸۰ و ۹۰ حضورشان متفاوت‌تر از سایر نسل‌ها به چشم خورد، نوجوانی که روزی خود در مسجد با دوستانش بازی می‌کرد امروز مردی شده که قرآن بر سر گوشه‌ای دنج نشسته و با خدای خود رازونیاز می‌کند، نمی‌دانم چیست و چه می‌گوید؛ ولی لبخند بر لبش در هنگام مناجات گواه این است که ایمان دارد به شنیده‌شدن صدایش در این شب عزیز و به نگاه ویژه خداوند باایمان امیدوار است.

موی سپید پیرمردی که سینی قهوه یزدی در دست  دارد حکایت از خادمی او در طول عمرش می‌دهد؛ چه خدمتی زیباتر از خدمت به خلق خدا در زیباترین شب سال است؟

*تو می‌دانی راز امشب را؟

نمی‌دانم چه در این شب است که زن و مرد، پیر و جوان، کودک و نوجوان همگان امشب متفاوت‌تر شده‌اند، کودکان شیرین‌تر از قند، نوجوانان بزرگ‌تر از سن واقعی‌شان، جوانان سربه‌زیرتر و بزرگان نافذتر؛ نمی‌دانم چه در این شب است.