نقض یک حرام شرعی با مجوز ساترا؛
وقتی «تجارت سرگرمی» بر حکم شرعی غلبه میکند
«فینال برنامه پرمخاطب «کارناوال» نه تنها یک رویداد سرگرمی ساده نبود، بلکه به یک آزمون جدی برای مرزبندیهای فرهنگی و شرعی در فضای رسانهای ایران تبدیل شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «یزدرسا»، به نقل از شبکه اطلاعرسانی راه دانا، جهان رسانهای معاصر، بهویژه در حوزه سرگرمیهای دیجیتال و پلتفرمهای نمایش خانگی، همواره در حال آزمون و خطای مرزهای اخلاقی و فرهنگی جوامع است. در این میان، پخش فینال برنامه «کارناوال» که شامل اجرای زنده خوانندگی توسط یک زن در حضور عمومی و در قالب یک برنامه پرمخاطب بود، یک نقطه عطف در این آزمون محسوب میشود. هرچند این برنامه تحت نظارت نهادی مانند ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر) قرار داشته و مجوز پخش دریافت کرده است، اما در لایههای عمیقتر فرهنگی و دینی جامعه ایران، این اقدام بهعنوان یک «عبور آشکار» و نقض صریح حدود شرعی تلقی شده است.
خوانندگی زن در قامت «عمل حرام»
در فقه اسلامی، غنا (آوازهخوانی) و بهویژه آوازهخوانی زن در حضور نامحرمان، یکی از مسائل مورد اتفاق نظر فقها در حرمت آن است. این حکم، نه صرفاً یک توصیه اخلاقی یا یک سنت فرهنگی، بلکه یک اصل بنیادین در چارچوب حفظ عفاف و حدود شرعی جامعه اسلامی تعریف شده است.
مبانی فقهی حرمت غنای زن
بر اساس استدلالات فقهی، غنای زن در جایی که موجب تحریک شهوی مردان شود یا در محافل عمومی که مستلزم اختلاط و اختلاط نامحرم باشد، حرام تلقی میگردد. این حرمت بر چند پایه استوار است:
حفظ کرامت زن: شریعت اسلامی برای زن جایگاه والایی قائل است و اجازه نمیدهد که از ابزار جسمانی و صوتی وی بهگونهای استفاده شود که او را به کالایی صرف برای سرگرمی و لذت بصری/سمعی تبدیل کند.
حفظ عفت عمومی: اختلاط زن و مرد در فضای اجرای موسیقی و آواز، میتواند زمینهساز فساد و از بین رفتن مرزهای حیا و عفاف باشد. فقه این امر را بهعنوان یک «سدّ ذرایع» (پیشگیری از وقوع حرام) ضروری میداند.
در برنامه «کارناوال»، اجرای خوانندگی زن، بهویژه با فرم و محتوایی که در رسانههای مدرن مرسوم است، مصداق عینی این «عمل حرام» تلقی میشود. این اجرا، نه در خلوت خانوادگی، بلکه در قاب یک برنامه بزرگ ملی و در معرض دید میلیونها مخاطب (اعم از زن و مرد) صورت پذیرفته است.
وقتی یک نهاد رسمی مجوز پخش میدهد، عملاً این عمل را از دایره «حرام شخصی» خارج کرده و وارد حوزه «تولید محتوای مجاز» میکند؛ امری که تعارض مستقیم با فتاوای مشهور دارد.
مسئولیت صدور مجوز؛ آزمون مشروعیت ساترا در اجرای حکم شرع
نکته محوری و بیشترین بار انتقادی، متوجه نهاد ناظر یعنی ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر) است. در ساختار نظام جمهوری اسلامی، نهادهای نظارتی موظفاند اطمینان حاصل کنند که محتوای تولیدی و منتشرشده در فضای مجازی، مخالف قوانین شرعی و عرفی کشور نباشد.
تناقض در فرآیند نظارتی
گزارشهای غیررسمی از وقفه یکروزه در پخش این برنامه یا بازبینیهای شدید حکایت داشت که نشاندهنده درک اولیه نهاد ناظر از حساسیت موضوع بود. اما تأیید نهایی و پخش برنامه، به معنای اعطای مشروعیت رسمی به عملی است که از نظر فقهی مردود است. این امر سؤالات جدی زیر را مطرح میسازد.
آیا ساترا بر اساس تفسیر خاصی از غنا (مثلاً محدود کردن حرمت به آوازهای مبتذل و نه هر نوع آوازخوانی) مجوز داده است؟ اگر چنین است، این تفسیر با فتاوای مراجع تقلید تعارض دارد و نیاز به تبیین مرجعیت شرعی این تصمیمگیری دارد.
در تضاد بین «جذب مخاطب» و «حفظ حدود شرعی»، کدام یک بر دیگری ارجحیت یافته است؟ اگر رسانه ملی، مرجعیت فقهی را فدای جذابیتهای رسانهای کند، مشروعیت محتوایی خود را از دست خواهد داد.
در نگاه شرعی، نهادهای ناظر باید مجری احکام الهی باشند. صدور مجوز برای نقض این احکام، به مثابه نقض غرض سازمانی و تضعیف اعتبار دینی آن نهاد است.
تضاد فرهنگی؛ عادیسازی حرمت در بستر سرگرمی مدرن
یکی از مهمترین تبعات بلندمدت اینگونه اقدامات، پدیده «عادیسازی تدریجی» (Normalization) است. جامعهپذیری فرهنگی نیازمند تکرار مداوم یک رفتار است تا آن رفتار از حالت غیرعادی (حرام) به حالت پذیرفتهشده (عادی) درآید.
تبدیل حرام به مقبول
برنامههای پرمخاطب مانند «کارناوال» که دسترسی وسیعی دارند، قدرت بالایی در شکلدهی به ذائقه و انتظارات فرهنگی مردم، بهویژه نسل جوان، دارند. وقتی اجرای خوانندگی زن در این بستر نمایش داده میشود، پیام زیر به مخاطب منتقل میگردد که امر حرام، دیگر یک تابوی غیرقابل عبور نیست، این رفتار به «هنر مدرن» یا «ضرورت پیشرفت» نسبت داده میشود.
این عادیسازی، منجر به سست شدن حساسیتهای اخلاقی جامعه میشود. فردا، مطالبه برای اجرای زنده آواز در فضای باز یا با پوششهای نامناسبتر، دیگر یک مطالبه رادیکال نخواهد بود، زیرا مرز روانی آن شکسته شده است.
در شرایطی که تهاجم فرهنگی از سوی غرب ادامه دارد، نهادهای داخلی موظف به تقویت مرزهای دینی هستند. ارائه اینگونه محتواها، در مقابل، با هدف ترویج یک سبک زندگی سکولار یا نیمهسکولار عمل میکند، حتی اگر طراحان آن مدعی باشند که صرفاً به دنبال «هنر» هستند.
همراستایی هنر اعتراضی و تخطی از ضوابط دینی
بررسی عمیقتر نشان میدهد که این اجرا ممکن است صرفاً یک «تصمیم لحظهای» نبوده باشد، بلکه بخشی از یک پروژه فکری منسجمتر باشد که از طریق ابزارهای هنری، مرزهای دینی را مورد هدف قرار میدهد. چراکه سروین ضابطیان (خواننده همخموان با سینا ساعی) سابقهای در همکاری با پروژههایی داشته که بهطور مشخص با مضامین مبارزه با محدودیتهای شرعی یا انتقاد از ساختارهای دینی ساخته شدهاند مانند فیلم «بیداد» که ادعای مبارزه با ساختارهای سختگیرانه و ممنوعیت خوانندگی زنان را داشت، به نظر میرسد اجرای او در «کارناوال» دیگر یک اتفاق مجزا نیست، بلکه ادامه یک پروژه فکری است. این پروژه فکری سعی دارد با تزریق محتوای بهظاهر هنری اما با لایههای زیرین تخطی از ضوابط، تلقی جامعه را بهتدریج تغییر دهد. موسیقی و آواز، ابزارهای بسیار قدرتمندی برای نفوذ عاطفی هستند و هدف این است که حکم شرعی را از «قانون الهی» به «سنت منسوخشده» تنزل دهند.
پیامدهای چنین اقداماتی محدود به فضای سرگرمی نیست و ابعاد اجتماعی و هویتی گستردهای دارد. وقتی مجوز توسط نهادی صادر میشود که عملاً بخشی از نظام رسمی است، و این مجوز در تعارض آشکار با اصول پذیرفتهشده دینی جامعه است، اعتماد عمومی به تمام نهادهای متولی فرهنگ و نظارت سست میشود. مردم میپرسند: اگر نظام با این قوانین پایهگذاری شده است، چرا عالیترین نهاد نظارتی، خود در اجرای این قوانین سستی نشان میدهد؟
جامعه ایران میان دو جریان بزرگ قرار دارد:
الف) نسل جوان و بخشی از نخبگان که خواهان انطباق سریعتر با استانداردهای جهانی سرگرمی و آزادیهای فردی بیشتر هستند.
ب) توده جامعه مذهبی و سنتی که حفظ حدود شرعی را لازمه حفظ هویت ملی و ایمانی میدانند.
اقداماتی مانند اجرای فینال «کارناوال» مستقیماً به نفع جریان (الف) و به قیمت نادیده گرفتن نگرانیهای جریان (ب) عمل میکند. این امر نه تنها شکاف را عمیقتر میکند، بلکه جریان سنتی را به این نتیجه میرساند که نظام در حال عقبنشینی از مبانی خود است، که نتیجه آن میتواند سرخوردگی و دوری بیشتر از ساختارهای رسمی باشد.
در نهایت، مرز میان نوآوری و تخطی، مرزی است که در جوامع اسلامی باید با دقت فراوان ترسیم شود. هنر و نوآوری، زمانی اصیل و مفید است که در چارچوب موازین اخلاقی و شرعی جامعه توسعه یابد، نه اینکه تلاش کند با عبور از این موازین، برای خود اعتبار کسب کند.
در جامعه اسلامی، مرزهای اخلاقی و فقهی باید بر مرزهای جذابیتهای رسانهای و سود مالی اولویت داشته باشند. درک نسبت صحیح میان این دو را میتوان در قالب یک معادله غیرقابل تغییر مشاهده کرد، اگر تعهد شرعی صفر باشد (مانند نادیده گرفتن حرمت خوانندگی زن)، حاصل نهایی (ارزش فرهنگی پایدار) نیز صفر خواهد بود، هرچقدر هم که نوآوری هنری نمایشی بزرگ باشد.
نادیده گرفتن حدود شرعی بهبهانه نوآوری هنری، نه تنها به هنر اصیل خدمت نمیکند، بلکه پایههای هویتی و ایمانی جامعه را به خطر میاندازد و زمینهساز رخوت در برابر تهاجم فرهنگی میشود. این مسأله نیازمند اصلاح جدی، بازبینی فرآیند نظارت ساترا و تعیین مجدد خطوط قرمز با تأکید صریح بر مبانی فقهی توسط نهادهای بالادستی است تا از فروپاشی مرزهای دینی در قاب سرگرمی جلوگیری شود.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
برچسبها
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!