حالت تاریک
چهارشنبه, 01 مرداد 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن سایت خبری یزد رسا هستید؟
تأملی در منطق یک قدرت
یادداشت؛

تأملی در منطق یک قدرت

منطق روایی حرکت جمهوری اسلامی، دعوت جهان برای بازاندیشی در مفهوم قدرت و نظم تمدنی است. این طرح در برابر الگوی آمریکاییِ «صلح از طریق زور»، الگوی «عدالت و صلح از طریق بیداری و اراده انسانی ملت‌ها» را قرار می‌دهد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «یزدرسا» به نقل از خبرگزاری تسنیم، محمدامین حقگو در یادداشتی با عنوان «تأملی در منطق یک قدرت» نوشت: در برابر چشمان جهانی که به قدرت سخت و واکنش‌های فوری خو گرفته است، حرکت جمهوری اسلامی ایران در صحنه تقابلات منطقه‌ای و جنگ‌های نظامی مستقیم، یک معمای حیرت‌انگیز به نظر می‌رسد. چرا قدرتی که توانایی‌های نظامی‌اش، از موشک‌های نقطه‌زن تا پهپادهای پیشرفته، توسط دوست و دشمن تأیید شده، در بزنگاه‌های حساس، از گزینه‌ ویرانگر نهایی پرهیز می‌کند؟ این پرسشی است که نه تنها ذهن تحلیلگران غربی، که گاهی فکر دلسوزان این حرکت را نیز به خود مشغول می‌کند.

چرا تل‌آویو و حیفا، با وجود تهدیدهای علنی و عملی علیه جان و مال ایرانی، به تلی از خاکستر تبدیل نمی‌شوند؟ چرا ایران با وجود توانایی فنی، مسیر ساخت سلاح هسته‌ای را که می‌تواند یک بازدارندگی مطلق ایجاد کند، آگاهانه مسدود می‌سازد؟ این خویشتن‌داری در اوج قدرت، این صبوری محاسبه‌شده، از سر اهمال و ضعف است یا نشانی از یک منطق متفاوت و عمیق‌تر که در هیاهوی تحلیل‌های روزمره گم شده است؟

پاسخ این سئوالات را نمی‌توان در لایه‌های سطحی سیاست جستجو کرد. برای فهم این استراتژی، باید از تحلیل کنش و واکنش‌های مقطعی عبور کرد و به «منطق روایی حرکت» جمهوری اسلامی، آن‌گونه که به‌ویژه در دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای قوام یافته، نگریست. این یک داستان است؛ داستانی از تقابل دو فلسف بنیادین برای ساختن آینده.

دو طرح برای فردا؛ منطق «زور» در برابر منطق «بیداری» انسان
چشم جهان، به‌خصوص ملت‌های غرب آسیا، به صحنه نبرد دو روایت برای نظم آینده دوخته شده است. این دو روایت، صرفاً دو استراتژی نظامی نیستند، بلکه دو جهان‌بینی متفاوت درباره انسان، قدرت و صلح را نمایندگی می‌کنند.

روایت اول، نظم آهنین و صلح برآمده از ارعاب است. این طرح، که پرچمدار آن ایالات متحده و رأس پیکان اجرایی‌اش رژیم صهیونی است، بر یک فلسف بی‌رحمانه و صریح استوار است که نتانیاهو آن را به خوبی خلاصه کرد: «اول قدرت می‌آید، سپس صلح». در این تفکر، «قدرت» مترادف با زور عریان نظامی،‌ تکنولوژیک و اطلاعاتی است و «صلح»، چیزی نیست جز تسلیم و نظمی که بر شکست‌خوردگان تحمیل می‌شود. ابزار آن موشک‌های چند تنی، برتری هوایی و اطلاعاتی، هوش فناوری و گنبدهای آهنین است. زبانش نیز یک دوگان تهدیدآمیز است: یا نظم هژمونیک ما ذیل پیمان‌هایی نظیر «پیمان ابراهیم» را بپذیرید، یا آماده انهدام و بازگشت به عصر حجر باشید. در این نگاه، ملت‌ها بازیگرانی منفعل و فاقد اراده‌اند؛ تنها متغیرهای قابل محاسبه، «اشیاء» هستند: بمب‌ها، دلارها، و پایگاه‌های نظامی.

اما روایت دوم مقاومت انسانی و نظمی برآمده از اراده ملی است. در نقطه مقابل این طرح ماشینی، جمهوری اسلامی ایران به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، روایتی بدیل را پی می‌گیرد. این روایت، دلیل اصلی آن «صبر استراتژیک»، بمب اتم ساخته نشده و آن «موشک شلیک‌نشده» جهت حمله پیش‌دستانه است. زیرا به‌کارگیری حداکثر قدرت تخریب، هرچند مشروع و ممکن، در حقیقت استقبال از جنگ ناانسان‌ها و پذیرش منطق اوست: پذیرش اینکه «زور» نهایی‌ترین حجت برای ساختن جهان است.

طرحی که جمهوری اسلامی ایران دنبال می‌کند، یک «مبارزه انسانی» است، نه جنگ ماشین‌ها. هدف، نه صرفاً انهدام فیزیکی دشمن، که «ابطال منطق وجودی» اوست. بر این اساس، مسئله فلسطین با یک تهاجم نظامی کلاسیک حل نمی‌شود، بلکه زوال رژیم صهیونیستی باید محصول «خرد جمعی ملت‌های منطقه» و اراده بیدار شده انسان‌ها باشد؛ انسان‌هایی که در خود این جغرافیا زندگی می‌کنند. پیروزی در این طرح، نه با صدای انفجار، که با جوشش اراده‌ها محقق می‌شود. این یک پروژه تمدنی است که قهرمان اصلی آن خواست و اراده مستقل مردم است.

تجلی روایت در میدان عمل

این فلسفه تنها یک تئوری انتزاعی نیست، بلکه جوهر آن را می‌توان در بزنگاه‌های کلیدی و در قلب تصمیمات راهبردی نظام به وضوح مشاهده کرد. این منطق انسانی در میدان عمل است که تفاوت بنیادین دو طرح را آشکار می‌سازد. برای مثال، پس از حوادثی تکان‌دهنده همچون شهادت فرماندهان مقاومت یا در واکنش به رویدادهای عظیمی چون عملیات طوفان‌الاقصی، انتظار عمومی و تحلیل‌های متعارف، همگی بر یک پاسخ قاطع و همه‌جانبه نظامی متمرکز بودند. اما در هر دو مورد، به‌جای صدور فرمان یک حمله یکپارچه و متمرکز دولتی که منطقه را به ورطه یک جنگ ویرانگر بکشاند، رهبری مسیر «جهاد عمومی» را ترسیم می‌کند؛ فراخوانی برای یک مبارزه فراگیر که در آن، ملت‌ها بازیگران اصلی باشند. پیروزی نهایی نباید صرفاً محصول غرش موشک‌ها، که باید نتیجه جوشش اراده‌های انسان باشد. این پیروزی باید به نام ملت‌ها ثبت شود، نه ارتش‌ها. دست انسانِ بیدار شده باید محور این تحول باشد تا ورق‌خوردن تاریخ، ریشه‌دار، ماندگار و تکثیرپذیر شود.

و شاید همین منطق است که یکی از گیج‌کننده‌ترین رفتارهای جمهوری اسلامی را برای ناظران بیرونی رمزگشایی می‌کند. این رویکرد متناقض‌نما که آیت‌الله خامنه‌ای از یک سو بر بی‌اعتباری ساختارهای بین‌المللی و عهدشکنی آمریکا تأکید می‌کنند و از سوی دیگر نظام را به پیگیری حقوقی و باز گذاشتن باب گفت‌وگو فرامی‌خوانند، حرکتی هوشمندانه در چارچوب همین روایت است. چرا با وجود بی‌اعتمادی مطلق به آمریکا و تجربه‌های تلخ مکرر از عهدشکنی‌های آن، درهای دیپلماسی و مذاکره هرگز به طور کامل بسته نمی‌شود؟ پاسخ در خوش‌باوری یا ضعف نیست، بلکه در عمق همین «مبارزه انسانی» نهفته است. میز مذاکره، از منظر این روایت، نه محلی برای رسیدن به توافق با یک خصم غیرقابل اعتماد، که صحنه‌ای برای «اتمام حجت» با جهان و به قضاوت گذاشتن حقانیت است. جمهوری اسلامی با حضور مستدل و اصولی در این صحنه، در عمل به افکار عمومی جهان نشان می‌دهد که به منطق، گفت‌وگو و تعهد باور دارد. این میزی است که به واسطه تصمیم و خواست جمهوری اسلامی ایران نگه داشته شده است و از آن در پی افقی برای آینده است.

این اقدامات، از واگذار کردن میدان به حرکت‌های مردمی تا حضور قدرتمندانه بر سر میز مذاکره، همگی قطعات یک پازل بزرگ‌تر هستند. آن‌ها نشان می‌دهند که در این نبرد، پیروزی صرفاً به معنای تسلیم کردن دشمن نیست؛ بلکه به معنای اثبات پوچ بودن منطق او و به نمایش گذاشتن یک جهان بدیل انسانی برای ساختن آینده است.

دعوتی برای آینده‌ای دیگر

منطق روایی حرکت جمهوری اسلامی، در نهایت یک دعوت جهانی است؛ دعوتی برای بازاندیشی در مفهوم قدرت و نظم تمدنی. این طرح در برابر الگوی آمریکاییِ «صلح از طریق زور»، الگوی «عدالت و صلح از طریق بیداری و اراده انسانی ملت‌ها» را قرار می‌دهد.

این یک بدیل قابل دسترس است: می‌توان قدرتمند بود اما از قدرت برای تحمیل استفاده نکرد. می‌توان توان تخریب داشت اما مسیر «جوشش اراده‌ها» و «بیداری انسان‌ها» را برگزید. می‌توان در برابر ظلم ایستاد، اما این ایستادگی را به حرکتی انسانی و معطوف به آگاهی جمعی بدل کرد.

موشکی که شلیک نمی‌شود، قدرتمندتر از موشکی است که صرفاً برای تخریب به پرواز درمی‌آید. زیرا پیام آن موشک شلیک‌نشده این است: ما برای پیروزی، به چیزی برتر از سلاح‌های شما تکیه کرده‌ایم؛ ما به مفهوم و بنیانی به نام «مردم» تکیه کرده‌ایم. و این، همان طرحی است که می‌خواهد به جهان نشان دهد آنچه مدعیان دروغین حقوق بشر تنها شعارش را دادند، ما می‌توانیم در عمل آن را نگه داریم و پیش ببریم.

 

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!