یادداشت:
نیازهای گمشده کودکان یزدی در سایه خوابخرگوشی مسئولان
شهر دوستدار کودک شهری است که این روزها ضرورت وجود آن بیشتر احساس میشود تا شاید نیازهای بیپاسخ کودکانمان در حوزه امکانات شهری پاسخ از این طریق پاسخ داده شود.
به گزارش پایگاه خبری یزدرسا، زهرا مقیمی*؛ پرسشنامههای زیادی در طول زندگی هر شخص پر میشود و این فرایند آنقدر تکرار میشود که به ۳۰ سالگی نرسیده از پر کردن پرسشنامه و فرم بیزار میشویم، اما آیا تاکنون به سن افراد واجد شرایط برای پر کردن پرسشنامهها توجه کردهایم؟ جامعه آماری افرادی که برای پر کردن پرسشنامههای شهری، محلی و علمی انتخاب میشوند عمدتا بالای ۱۸ سال است و به تنها فرمی که برای افراد زیر ۱۸ سال اهمیت داده میشود «فرم مدرسه» است که باز هم سلیقه این جامعه آماری در نظر گرفته نمیشود.
البته این درنظر گرفته نشدن سلیقه جامعه آماری زیر ۱۸ سالهها تنها به پر کردن فرمهای مختلف و پوشیدن فرمهای مختلف محدود نمیشود بلکه این بیتوجهی گستردگی زیادی دارد که شاید اگر کودک تریبونی برای اعلام میداشت، عرق شرم بر پیشانی تکتک مسئولان در هر جایگاهی و تکتک مردم به عنوان اجتماع پرورشدهنده کودک مینشست.
آیا تاکنون در جلسات اندیشهورزی و کارگروههای برگزار شده در حوزه شهری از یک کودک خواسته شده تا از دید خودش مشکلات شهری را بشمارد؟ شاید از دید افراد بزرگسال « نداشتن زمین چمن در فلان محله»، « خراب بودن زنجیر تاب فلان پارک»، «خراب بودن آسفالت فلان مدرسه»، « توپ فوتبال نداریم»، « پارکها تاریکه» و شنیدن جملاتی از این قبیل با همین ادبیات کودکانه از زبان یک کودک در یک جلسه مدیریتی و کارگروه شهری به ندرت مورد توجه قرار مسئولان و بزرگسالان قرار میگیرد اما اگر همین حرف را یک مسئول در یک جلسه مدیریتی پشت درهای بسته بیان کند، همهمه بَهبَه و چَهچَه در سالن میپیچد که این مدیر مردمی چه ریزبین و واقف به مشکلات مردم است.
کودکان و نوجوانان به عنوان قشر بزرگی از جامعه و آیندهداران تکیه زدن بر مسندی که هماکنون صاحبانشان نیازهای آنها را نادیده میگیرد، نیازهایی دارند که گوش شنوایی برای آنها وجود ندارد؛ به عنوان نمونه اگر یک کودک هفت ساله تهرانی با یک کودک هفت ساله یزدی در کنار یکدیگر به بیان دغدغههای خود بپردازند در ۹۰ درصد مواقع میبینیم که کودک تهرانی از نداشتن پلیاستشن آخرین مدل گلایه دارد اما کودک یزدی از نداشتن شهربازی خوشگل با امکانات مناسب که در آن کودکی زخمی نشود و یا جان ندهد سخن میگوید.
کودکان یزدی همانند والدینشان افرادی قانع و کمتوقع هستند و شاید رفع ابتداییترین نیازها آنهم به صورتی که تنها ماستمالی کردن نباشد، از مهمترین اقدامات برای پرورش یک کودک در دنیایی مناسب با دنیای کودکانهاش است.
امروزه که دنیا به سمت غرق شدن در فضای مجازی حرکت میکند و دیگر کودکانمان دنیای کودکانه پر از شادی و سرزندگی همراه با بازیهای جذاب تجربه نمیکند، باید نگران این نسل خفته در آپارتمان و گم شده در فضای مجازی باشیم.
شاید اگر کودکان یزدی امکانات تفریحی کودکانه بیشتری داشتند که بتواند نیازهای دنیای کودکانه آنها را رفع کند، شاید اگر کودکانمان تریبونی برای بیان دغدغههایشان داشتند، شاید اگر کودکانمان در جامعه آماری پرسشنامههای شهری محسوب میشدند و هزاران شاید دیگر امروز شاهد غرق شدن استعدادهای این نسل مهم از جامعه در فضای مجازی نبودیم، شاید هماکنون یک استعداد تکواندو یزدی ناشناخته مانده چون فضای بروز نداشته است، شاید یک هنرمند یزدی در میان این کودکان ناشناخته مانده چون کسی صدای کودکانه و معصومش را نشنیده، شاید رئیس جمهور 30 سال دیگر از دیار یزد باشد اما چون کسی به نظراتش اهمیت نداده صدای رسای سیاستش خاموش شده، شاید این ما هستیم که استعدادهای کودکانمان را به دلیل خودخواهی بزرگسالانهمان پیش از شکفته شدن در نطفه خفه کردیم، شاید دیگر زمان آن رسیده که کودکانمان مجال ورود به پشت تریبونهای حقخواهی را داشته باشند.
بیایید اینبار در جلسات شهری و زیباسازی فضای شهری یک کودک را به عنوان نماینده کودکان یزدی بیاوریم و به سخنان دغدغهمندش با زبان کودکانه گوش دهیم، شاید اینبار قسمت است که گره کور مشکلاتمان را یک کودک باز کند.
*زهرا مقیمی-فعال رسانه