حالت تاریک
سه‌شنبه, 13 آبان 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه خبری یزد رسا هستید؟
چرا افق توسعه ۱۴۰۴ محقق نشد؟
پایان یک رؤیای بی‌نقشه؛

چرا افق توسعه ۱۴۰۴ محقق نشد؟

اگر امروز در پایان این افق ۲۰ ساله بایستیم و به گذشته نگاه کنیم، شاید مهم‌ترین درس این باشد که برنامه‌ها را نباید نوشت تا در آرشیو بمانند؛ باید زیست کنند، نقد شوند، اصلاح شوند و از دل جامعه برخیزند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «یزدرسا»، امید عسکری خلفی، کارشناس ارشد عمران و‌علوم ارتباطات اجتماعی در یادداشتی نوشت:
۱۳ آبان ۱۳۸۲، سندی تصویب شد که قرار بود مسیر آینده ایران را روشن کند: چشم‌انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴. در آن سند، ایرانِ سال ۱۴۰۴ کشوری توسعه‌یافته تصویر شده بود؛ با جایگاه نخست اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، الهام‌بخش در جهان اسلام و برخوردار از تعامل سازنده و مؤثر در عرصه بین‌المللی. حالا، به پایان این افق رسیده‌ایم، اما پرسش بنیادین این است: چرا چشم‌اندازی که قرار بود چراغ راه توسعه کشور باشد، تحقق نیافت؟

پاسخ به این پرسش، به ریشه‌های عمیق‌تری بازمی‌گردد؛ به مسئله‌ای مزمن در نظام برنامه‌ریزی کشور: شکاف میان «برنامه‌نویسی» و «برنامه‌محوری». ما در ایران، در برنامه‌نویسی استاد شده‌ایم، اما در اجرای آن‌ها ناکام. هر برنامه‌ای، به‌جای اینکه نقشه‌راه توسعه باشد، بیشتر به فهرستی از آرزوها و اهداف کلی بدل شده است که پشتوانه اجرایی، نهادی و حتی سیاسی کافی ندارد.

چشم‌انداز ۲۰ ساله بر مبنای چهار برنامه توسعه تدوین شد، اما مرور اجرای برنامه‌های چهارم تا ششم نشان می‌دهد تقریباً هیچ‌کدام به‌طور کامل به اهداف خود نرسیده‌اند. برنامه‌ها یا نیمه‌کاره رها شدند، یا در میانه مسیر با تغییر دولت‌ها دچار انحراف شدند، یا با شعارهای جدید جایگزین گشتند. نهادهای نظارتی نیز عمدتاً به گزارش‌گیری‌های صوری محدود ماندند و حلقه بازخورد بین «ارزیابی» و «اصلاح مسیر» هرگز شکل نگرفت.

در واقع، یکی از مهم‌ترین دلایل ناکامی افق ۱۴۰۴، فقدان استمرار سیاست‌ها و فقدان باور حاکمیتی به برنامه ‌محوری بود. هر دولت، برنامه را نه به‌عنوان سند بالادستی الزام‌آور، بلکه به‌مثابه سندی قابل تفسیر به میل خود دید. این رفتار سبب شد اهداف کمی و کیفی چشم‌انداز، از رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی گرفته تا پیشرفت علمی و ارتقای سرمایه انسانی، همگی به سطح شعار تقلیل یابد.

اما مشکل تنها به تغییر دولت‌ها و نگاه‌های سیاسی خلاصه نمی‌شود. ساختار برنامه‌ریزی کشور نیز ناکارآمد است. ما هنوز درگیر الگوهای سنتی، تمرکزگرایانه و دستوری برنامه‌نویسی هستیم؛ در حالی‌که واقعیت جامعه و اقتصاد ایران به شدت متغیر، چندسطحی و منطقه‌محور شده است. برنامه‌هایی که بر پایه داده‌های قدیمی و بدون مشارکت واقعی ذی‌نفعان نوشته می‌شوند، طبیعتاً از همان ابتدا محکوم به شکست‌اند.

امروز، در حالی از پایان افق ۱۴۰۴ سخن می‌گوییم که برنامه هفتم توسعه هنوز به‌درستی آغاز نشده است. از قضا، قبل از آن‌که حتی اجرای آن کلید بخورد، بسیاری از اهدافش به‌دلیل غیرواقعی بودن تعدیل یا حذف شده‌اند. این یعنی ما هنوز از همان نقطه ضعف قدیمی عبور نکرده‌ایم: بی‌اعتمادی به اجرای برنامه‌ها و ترس از مواجهه با واقعیت.

واقعیت این است که توسعه بدون نهادهای قوی، بدون نظام برنامه‌ریزی پویا، بدون داده‌های شفاف و بدون پاسخگویی، امکان‌پذیر نیست. برنامه، نه صرفاً سندی روی کاغذ، بلکه قراردادی ملی میان دولت، ملت و نهادهای حاکمیتی است؛ قراردادی که در ایران هیچ‌گاه جدی گرفته نشد.

اگر امروز در پایان این افق ۲۰ ساله بایستیم و به گذشته نگاه کنیم، شاید مهم‌ترین درس این باشد که برنامه‌ها را نباید نوشت تا در آرشیو بمانند؛ باید زیست کنند، نقد شوند، اصلاح شوند و از دل جامعه برخیزند. تحقق چشم‌انداز ۱۴۰۴ شکست خورد، اما شکست نهایی نیست، اگر از آن بیاموزیم که توسعه، محصول اراده و پبوستگی است، نه صرفا نتیجه تصویب سندی دیگر.

 

 

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!