یادداشت؛
۷ سرفصل راهبردی در آستانه وعده صادق۳ و کنش بیسابقه نظام اسلامی در تنبیه رژیم جعلی
چه با مدل منطقی و چه با تلقی پدیدارشناختی، عقل و عقلانیت حکم میکند که نظام اسلامی، در تمهید و تدارک عملیات بیسابقه وعده صادق ۳ به نحوی باشد که رژیم صهیونیستی را به غایت گیج کند و به شدت تادیب کند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «یزدرسا»، علیرضا معاف در یادداشتی، به هفت سرفصل راهبردی در آستانه وعده صادق ۳ و کنشهای نظام اسلامی در تنبیه رژیم جعلی پرداخته است.
اول:
چه با مدل منطقی و چه با تلقی پدیدارشناختی، عقل و عقلانیت حکم میکند که نظام اسلامی، در تمهید و تدارک عملیات بیسابقه وعده صادق ۳ به نحوی باشد که رژیم صهیونیستی را به غایت گیج کند و به شدت تادیب کند. جریانات اصلی فلسفه علم قرن بیستم، صاحبان دو مدل منطقی-تحلیلی علم و مدل تاریخی پدیدارشناختی علم هستند، مدل منطقی و تحلیلی فاقد باورپذیری روانشناختی و تاریخی است و مدل تاریخی، فاقد دقت تحلیلی. مدل متاخر و جدید فلسفه علم برنهاد جوانی است که در سالهای اخیر میکوشد عناصری از هر دوی این رویکردها را در یک مدل تلفیقی و ترکیبی و هیبریدی، تلفیق کند. چه با متد تحلیلی به صحنه وقایع منطقه بنگریم و چه با مدل تاریخی مواجهه جبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی را فهم کنیم و چه از مدل تلفیقی و ترکیبی بهره ببریم، اثبات میشود که عملیات وعده صادق۳ باید متفاوت از قبل باشد و دستگاه محاسبات رژیم صهیونیستی را دچار اختلال اساسی کند.
دوم:
هر استراتژیست نظامی با یک نگاه ساده به منطقه میفهمد که اسرائیل برای یافتن نقطه مناسبی برای ایجاد شرایط آتشبس نمیجنگد بلکه از اکتبر پارسال، موقعیت و وضعیت خود را جنگ وجودی و تمام عیار و در مرز نابودی یا ماندن تعریف کرده است و وارد یک جنگ تمدنی و حیثیتی و آخرالزمانی و آرماگدونی شده است، شرایط کلان جنگ را با اطلاعات آشکار و علنی میکاویم: طی این مدت، اسرائیل بیش از ۵۰ هزار فلسطینی، حدود ۲ هزار و ۶۰۰ لبنانی و حدود ۴۰۰ سوری را با وقاحت تمام و تام کشته (شهید کرده) است و در مقابل به کشته شدن بیش از هزار و ۷۸۰ نظامی و غیرنظامی اسرائیلی (شامل ۹۰۰ نظامی) و اسارت صدها نفر و آوارگی 2 ملیون نفر و فرار (مهاجرت) هزاران نفر تن داده است. این حجم هزینه و شدت جنگ در تاریخ جنگهای اسرائیل، قطعا بیسابقه است و البته اسرائیل آمادگی کشتار چندبرابری و بیآبرویی صدبرابری را هم دارد.
دامنه جنگ تدریجا از غزه به لبنان، یمن، کرانه باختری، عراق ،سوریه، اردن و به خصوص ایران توسعه یافته است و اکنون و پس از حملات موشکی و پهپادی گسترده متقابل ایران و اسرائیل به پایتختها و خاک یکدیگر، میتوان گفت که ایران و اسرائیل در حال یک درگیری نظامی رسمی، مستقیم و جدی (هرچند فعلا محدود و کنترل شده) هستند؛ چه این نبرد را در یک محیط رئال، جنگ تمام عیار بخوانیم و یا با خوابزدگی جنگ نخوانیم! هم حملات موشکی ایران به خاک سرزمینهای اشغالی و هم حملات هوایی و موشکی اسرائیل به اهداف نظامی مشخص با سطحی از موفقیت همراه بوده است و هیچ یک نمایشی و ویترینی و فانتزی نبوده است.
حملات ایران در دو عملیات وعده صادق یک و دو ابعاد رسانهای و روانی فراوانی داشت و ایران اراده کرد که به مردم منطقه و متحدانش، قدرت نظامی بیبدیلش را نشان دهد و ساکنان اسرائیل را نیز مستقیما بترساند، در مقابل اسرائیل نیز کوشید که عقب نماند و حملاتش نمود اجتماعی و رسانهای داشته باشد و ایران را ضعیف و ضربهپذیر نشان دهد. علاوه بر اینها حملات هدفمند اسرائیل و ترورهای فرماندهان نظامی و سیاسی جبهه مقاومت به مراتب مؤثرتر و خطرناکتر از حملات نظامیاش جلوه کرده است و هنوز ایران و متحدانش شرایط مقابله به مثل را در ترور سران اسرائیل نداشتهاند.
اسرائیل در بعد آسیب زدن به مردم و زیرساختهای مقاومت در غزه و لبنان (تخریب کامل ضاحیه) و حذف فرماندهان موثر در سطح اول جبهه مقاومت، دستاوردهای مهمی داشته هر چند نتوانسته است به نتایج ملموس و پایدار نظامی و سیاسی در روی زمین برسد، به طوری که تلفات نظامی اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۴ افزایش یافته و از حیث سیاسی موضع رسمی لبنان هنوز اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ سال ۲۰۰۶ است.
اقتصاد ایران با تکانههای بیرونی و برخی خیانتهای داخلی، با کمال تاسف ناپایدار است و دامنه جنگ تا چهار راه استانبول تهران و راسته دلارفروشان امتداد یافته و از آن طرف اقتصاد اسرائیل، به وضوح در آستانه ورشکستگی است و کشش یک جنگ طولانی تمام عیار را ندارد. راهبرد پیشینی ایران این بود که جنگ به خاکش کشیده نشود و حالا دیگر کشیده شده است و راهبرد اسرائیل اتکا به پشتیبانی اقتصادی آمریکا و اروپا است که از هیچ کمکی فروگذار نمیکنند اما از خروج جنگ از کنترلشان وحشت دارند.
آمریکا، از طریق اسرائیل در پی تحمیل نظم القایی مورد نظر خود به منطقه خاورمیانه است که نتانیاهو نیز رسماً آن را در سازمان ملل اعلام کرد و ایران و جبهه مقاومت مهمترین مانع تاریخی و اکنونی در برابر این نظم تحمیلی و جعلی هستند و هدف ثانوی این نظم جدید توسعه سلطه بر کشورهای عرب و منابع نفتی است که متأسفانه دولتهای عربی درک درستی از این توطئه ندارند.
آمریکا به دلایلی نظیر کنترل مسیر تجاری غرب آسیا و تسلط بر کریدورها و تضعیف بلندمدت ایران، از این جنگ بسیار سود میبرد، اما میکوشد تا جنگ کاملاً کنترل شده باشد و به سمت نابودی اسرائیل نرود، بنابراین پشتیبانی صددرصد از لجستیک نظامی اسرائیل را برعهده گرفته است و هیچ اقدامی بدون هماهنگی آمریکا انجام نمیشود، همزمان اسرائیل و آمریکا پذیرفتهاند که وجهه رسانهای و اعتبار اجتماعی و آبروی بینالمللی، یعنی قدرت نرم خود را در این جنگ آخرالزمانی حتی در کشورهای همراهشان، هزینه حداکثری و حتی اتلاف کنند و منافع مادی و بلندمدت این جنگ تمدنی برای آنها بسیار ارزشمندتر از پرستیژ کشور و دولتشان نزد مردم کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و مردم کشورهای غربی و اروپایی است.
ابعاد متکثر این جنگ سخت، اگر عمیق فهم نشود، تصمیمات ما دقیق نخواهد بود.
سوم: با دو مقدمه فوقالذکر (ادله عقلی و شرایط محیط جنگ) اگر ایران در عملیات وعده صادق ۳ محکمتر و کوبندهتر و فراگیرتر عمل نکند، بهزودی و در آینده و شاید بعد از انتخابات آمریکا، احتمال وقوع حملات هوایی گسترده مشترک آمریکا و اسرائیل علیه ایران، بسیار زیاد است.
بیانات رهبر انقلاب که به مسئولان تکلیف کردند دستگاه محاسباتی اسرائیل را به هم بریزند، الزام میکند که ایران فوراً یک حمله و آفند و ضد حمله همهجانبه و مبتکرانه و بدیع و پشیمانکننده را آغاز کند.
حمله مقاومت به کارخانه هواپیماسازی در آکا و حملات هوشمند حزبالله به حیفا و حملات هدفمند انصارالله یمن در روزهای اخیر، میتواند گام پیشگام عملیات وعده صادق ۳ باشد. دقت کنید که اسرائیل و آمریکا در عملیات ۵ آبان برای اولین بار با یک حمله همهجانبه پدافند هوایی ایران را تست کردند و مزیتها و برخی حفرههای آن را کشف کردند.
هرچند این حمله و عملیات اسرائیل با ۹۵ درصد شکست به پایان رسید و تقریباً تمام پهپادها و بیشتر موشکها سرنگون شدند اما توجه داشته باشید که هدف غایی این حمله و اصل و بنای تهاجم آمریکا و اسرائیل به خاک ایران، مبتنی بر مدولاسیون نفوذ مستقیم یا غیرمستقیم در پدافند هوایی ایران بود و ممکن بود که با گسترش خلأ رصد پدافندی با حملات موشکی در فاز ۱، در فاز ۲ با پرواز آزادانه جنگندهها بر فراز ایران و بمباران هدفمند مراکز حساس ایران به سراغ فازهای بعدی یعنی حملات تروریستهای داخلی و تهاجم ریزپرندهها بروند و احتمالاً حملات زمینی گروههای تجزیهطلب از خارج مرزها برای گرفتن برخی نقاط کلیدی در مناطق مرزی انجام شود (تست جیش الظلم در سیستان با شهادت ده مرزبان انجام شد).
با هوشمندی فوقالعاده و تکنولوژی مناسب پدافند هوایی ایران به همراه غیرت عزیزان ارتشی و سپاهی، مرحله اول عملیات ۵ آبان شکست خورد اما خوانش دقیق برنامه دشمن و درسهایی که باید از آن گرفت نیز نباید رها شود. استراتژیستهای نظامی میدانند که بررسی ابعاد حمله ۵ آبان نشان میدهد که حمله احتمالی و وقیحانه رژیم صهیونیستی به ایران با مدل یک حمله اتمی با بیش از ۵۰ جنگنده که با ظرفیت کامل بارگیری شده و ۵۰ جنگنده با بار جزئی، کاملاً امکانپذیر است و دشمن با آزمایش پدافند هوایی ایران و کشف ظرفیتهای چندلایه آن، میتواند در عملیات چندمرحلهای، شکافهای پدافند هوایی را با تعداد پرواز بیشتر و شلیک موشکهای ضد راداری بیشتر باز کند و خطرات جدی برای ما ایجاد کند. اسرائیلیها مدعی هستند که با حمله به تأسیسات تولید سوخت جامد، توانستهاند تولید سوخت موشکهای پدافندی ایران را به حداقل برسانند که البته حرف دروغی است ولی به نظر میرسد که اسرائیل بهخاطر شکستهای پیدرپی فضاحتبار و آبروریزی بینالمللی و فروریختن ابهت نظامیاش، میخواهد با تأکید بر این باور که ضربهای به تولید موشکهای پدافند هوایی ایران وارد کرده، حمله تهاجمیتری را اجرا کند. هرچند که این اتفاق باعث میشود خود را به دام مهلک بزرگتری بیندازد اما ایران اکنون باید پیشدستی کند و حمله احتمالی خود را پیش از حمله مجدد اسرائیل با چندبرابر استعداد عملیات وعده صادق ٢ یعنی هزاران موشک و اهداف مهمتر از قبل انجام دهد و نشان دهد که میتواند با تبدیل پایگاههای نظامی و هوایی اسرائیل به نقاط ضربهپذیر قطعی، برنامه بعدی آمریکا و اسرائیل برای حمله هوایی بزرگ به ایران را از بین ببرد و با نابودی درصد بالایی از توان هوایی اسرائیل و زدن پایگاههای اصلی آن، به ارکان جبهه مقاومت این فرصت را بدهد که در ضعف نیروی هوایی اسرائیل، مانورهای سرزمینی و عملیاتهای زمینی موثر انجام بدهند. تاکید مجدد این نکته لازم است که تلقی اسرائیل از این جنگ، بازی شطرنج یا پوکر نیست، بلکه یک جنگ همهجانبه و تعیین کننده است و حالا که طوفان شده است ما هم باید تمدنی بیندیشیم و طوفانی قدم برداریم. اتکا به مدل پینگپنگی نیز باید از دستور کار نظامی کشور ما خارج شود.
چهارم:
استراتژی جنگ پینگپنگی، زمانی مناسب است که ما در مرحله شکستن اولیه خطوط قرمز دشمن باشیم و ما اولین کشوری باشیم که پایتخت اسرائیل را موشک باران کردیم یا ما اولین کسی باشیم که بعد از جنگ جهانی دوم نیروی دریایی آمریکا را در باب المندب شکست دهیم، اما از یک جایی به بعد با آشکارشدن سطح منازعه بیسابقه ایران، ضربات پینگپنگی کارآمد نیست و دشمنی که همه خطوط قرمز آن از بین رفته و چیزی برای از دست دادن ندارد و برای بقا میجنگد، سعی میکند آرام آرام به خطوط قرمز شما وارد شود و شما بعد از مدتی صبر بیجا و تعلل نابجا و تحلیل اشتباه، به دشمن فرصت دادهاید تا تمام خطوط قرمز شما را هدف قرار دهد، بنابراین عملیات وعده صادق ۳ باید فارغ از مدل پینگپنگی و به شکل آبشاری و کوبنده طراحی و اجرا شود.
فرماندهان نظامی کشور برای عبور از مدل پینگپنگی باید به نکات زیر بیندیشند:
الف: آیا ایران توان حمله شدید مرگبار را دارد؟ اسرائیل، سه سال پیش یک مانور برای بدترین سناریوی حمله ایران را اجرا کرده است. ممکن است در یک شب هزار نفر هم در اسرائیل هلاک شوند، اما این ضربه آن طور مرگبار نخواهد بود که دولت یا ارتش اسرائیل را از کار بیاندازد، ضربه گیج کننده ما چیست؟
ب: طرف اصلی و طراح این جنگ آمریکاست که دارد از اسرائیل به عنوان یک پادو و کارگزار برای تغییر توازن قوا در جهان استفاده میکند. آمریکا نسبت به تلفات انسانی حساس است، اما سئوال این است که ما تا چه حد توان وارد کردن تلفات به آمریکا در شرایط آفندی را داریم؟
ج: حتما در این سناریوی پیشنهادی، طرف مقابل هم ضدحمله گسترده خواهد کرد. سناریوی بعدی چیست؟ وضعیت پدافندی کشور چقدر توانایی مقاومت دارد؟ زیرساختهای حیاتی چقدر قابل دفاع است؟
د: از همه مهمتر نظام جمهوری اسلامی ایران چقدر حاضر است به مردم اعلام کند ما در وضعیت جنگی هستیم و آرایش کشور جنگی است؟ اعلام ورود به جنگ واقعی به کنار، آیا سیستم مدیریتی کشور حاضر است مانور وضعیت جنگی را در تهران و کشور برگزار کند؟
همراه سازی مردم و اتحاد مسئولان بسیار ضروری است.
پنجم:
در همه طراحیها باید بدانیم که گریزی از افزایش تنش نیست و افزایش تصاعدی و لگاریتمی جنگ، وابسته به ماهیت این نبرد دو جانبهای است که ایران و اسرائیل درگیر آن هستند، در «مارپیچ تصاعدی تنش» که هدف از آن، ارتفاع گرفتن درگیری تا رسیدن به نقطه توقف طرف مقابل است، اساساً غافلگیری حریف، معنایی ندارد و حریف از کیفیت و بازه زمانی احتمالی عملیات شما آگاه است و این آگاهی هم بیشتر حاصل مدلسازی رفتارهای پیشین است (نه هماهنگی و انتقال پیام). آنچه اهمیت دارد، نه غافلگیری، بلکه «طراحی بموقع و درست گام بعدی» است و نباید تاخیر کرد. گامها در چنین جنگی هرچند ماهیتا تدریجی و چند مرحلهای هستند اما میتواند دامنهدار و بلندمدت باشد (تا رسیدن به نقطه توقف و احیای بازدارندگی برای یکی از طرفین و یا نابودی و فروپاشی طرف مقابل).
مردم (ایران، اعراب و جهان) چون از این شکل جدید جنگ ترکیبی آگاه نیستند، گاهی تصور میکنند که اطلاعرسانی قبلی و زد و بندی در کار است و این تصور اشتباه را باید با آگاهیبخشی نسبت به ماهیت درگیریهای اخیر، تغییر داد. ۶۰ روز تأخیر در پاسخ قبلی در مردادماه، باعث قطعی شدن تصمیم وحشیانه رژیم صهیونیستی در شهادت سید حسن نصرالله شد و اصلیترین عاملی که باعث مهار رفتار رژیم سفاک شده است تصمیم بر عملیات وعده صادق ۲ و قدرت سخت ما بود و مردم باید بدانند که دلیل آنکه تهران، ضاحیه یا غزه نشده است، فقط و فقط قدرت است و ارعاب دشمن توسط ما. رهبر انقلاب تصریح کردند دستگاه محاسباتی رژیم را به هم بزنیم، فلذا باید مدل جدیدی فراتر از دفعات قبل تدارک شود و واقعیت این است که ما امکانات ایجاد یک تغییر محاسبه «پایدار» در ادراک دشمن از طریق «سلسله عملیاتهای کوبنده و زنجیرهای» را داریم و میتوانیم «ضربات کاری پشیمان کننده» به دشمن بزنیم. دشمن ما هم که حتی ملاحظات اخلاقی ما را ندارد، اگر امکانش را داشته باشد، ضربه وحشیانه و متحیرکننده را وارد میکند، بنابراین ما عملا دچار چندمعادله و چند مجهولی نیستیم و فقط یک گزینه پیش رو داریم و حرکت بر همین مدار فعلی (نردبان تشدید متناسب تنش) و استفاده از استراتژی «موازنه وحشت» و «فرسایش ترس» دیگر پاسخگو نیست و این تلقی که که نهایتاً با توجه به اینکه اکثریت جامعه اسرائیل،دو پاسپورتی است، به نفع راهبرد ایران خواهد بود که دست به عصا و محتاط حرکت کند حرف دقیقی نیست، بنابراین عملیات وعده صادق ۳، نباید یک عملیات متوازن و ترازمند و محدود باشد و حتما باید معادلات را تغییر دهد.
ششم:
دستور روشن رهبر شجاع انقلاب در خصوص وعده صادق۳، بیش از این به تفسیر و تاویل و تاخیر نیاز ندارد، اقدام عملی و فوری و شجاعانه میخواهد؛ شتابزده نمیشویم، اما تعلل هم نمیکنیم و نباید تعلل کنیم.
بیان ۶ آبان رهبر انقلاب مبیّن بود و بنان این بیان خوشبنیان باید بنا شود. اسرائیل دهههاست که نشان داده در حالت عادی و نرمال و فرمال، مایل به قطع شرارتهایش نیست، مگر اینکه با ضربهای محکم و کاری سرجایش بنشیند.
مثال جلوی چشم همگان، اوضاع نابسامان سوریه است! اسرائیل هر روز، به صورت منظم و علنی، افراد و اماکنی را در سوریه هدف حملات تروریستی خود قرار میدهد! چون در این عرصه قدرت بازدارندهای را احساس نمیکند و پاسخ لازم را از ارتش و دولت سوریه دریافت نمیکند! اسرائیل با ترور شهیدان سیدرضی، زاهدی، حاج رحیمی، اسماعیل هنیه، ابراهیم عقیل، یحیی سنوار، سید هاشم صفیالدین و بخصوص مجاهد کبیر سیدحسن نصرالله نشان داده که این نبرد را به صراحت سران جنایتکارش، نبرد مرگ و زندگی و جنگ حذف و بقا میداند و قصد عقبنشینی یا حتی کم کردن حملات خود را ندارد. اگر غفلت کنیم و سادهاندیش باشیم و کوچک انگاری کنیم این عبور مستمر از خطوط قرمز، یعنی خط سیر تصاعدی و زنجیرهای ترور و خشونت و تجاوز، در مورد خاک ایران نیز شکل خواهد گرفت؛ اگر پاسخ تعدی به خاک ایران را به شکل پشیمانکننده و گیجکننده و قدرتمندانهای دریافت نکند.
استراتژی دوبعدی رهبرانقلاب که همراهی توأمان رجا و تبشیر و بشارت (به اقتدار ایران و قویتر شدن ایران در آینده) و خوف و انذار (از ترس و عدم پاسخ و توجیه نبودن برخی مسئولین از مدل فعلی نبرد حیثیتی و مرگ و زندگی) را داشت، ناظر به درک عمیق و عریق دشمن است و هر تفسیر به رأیی از سخنان رهبر انقلاب، مبنی بر عدم پاسخ یا مماشات با پوشش ساختگی حفظ مصالح مردم، دعوت عملی سگ هار و رژیم وحشی به ادامه تجاوز به خاک ایران است و اتفاق ۵ آبان به یک رخداد تکرارشونده در رفتار صهیونیستها تبدیل خواهد شد (این فرضیه را دست کم نگیرید).
هفتم:
البته همراه سازی حداکثری ملت ایران، واجب قطعی و ضروری است و علاوه بر رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم و حل و فصل سریع مسائل اقتصادی مبتلابه مردم، تولید یک روایت ایرانی و همگانی و ملی از این نبرد تاریخی ضروری است. روایت کلان از بالا کفایت نمیکند و به خرده روایتهای از پایین نیازمندیم. مردم باید با نظام همراه باشند تا مسئولان کشور بدانند جنگ خود با اسرائیل را چگونه و تا کجا و تا چه سطحی میتوانند پیش ببرند؟ دوام و تابآوریِ ایران در این جنگ به توجیه موجه آن در ذهن و دل مردم و جوانان برمیگردد. جنگ جدی با اسرائیل در برهه کنونی تنها زمانی برای همه مردم قانع کننده میشود که نه صرفا با مدل تبلیغی محض و نه صرفا در قالب یک امر فراملی (مثلا مداخلهی تمدنی ما در سرنوشت ملتهای دیگر) و نه صرفا در قالب یک امر ایدئولوژیک (مثلا رویکرد انقلاب ۵۷) و نه صرفا در قالب یک امر دینی (مثلا دستور اسلام) و حتی نه صرفا در قالب یک امر انسانی (مثلا مبارزه با شریر قاتل کودککش) و نه صرفا در قالب یک امر الاهیاتی (مثلا مبارزه با شر مطلق)، بلکه در قالب یک ضرورت ملّی و فهم ملی و درک ایرانی تقریر شود: ضرورتی برآمده از وجود کشور ایران و حفظ ایرانیت ایران و بقای ملت ایران و سرافرازی آینده ایران. اگر اینطور نگاه کنیم، خواهیم دید که چرا رتوریکِ (فن و هنر اقناع و ترغیب) امام موسی صدر و یا ادبیات رسمی ج.ا در توجیه این جنگ ناکافی و یا ناکام است. خواهیم دید که چرا نشر پیدرپیِ تصاویر تأثربرانگیز شرارتهای اسرائیل در غزه، غم میسازد اما مُشتِ بر قبضه را محکم نمیکند و اشکها به اقدامها تبدیل نمیشود. خواهیم فهمید که چرا چشمها در گوشهوکنار جهان این همه تصویر غمانگیز را میبینند اما پا پیش نمیگذارند. چنین جنگی در چنین مقطعی باید در قالب یک ضرورتِ ملّی تقریر شود و سپس، این تقریر، مدل جهانی پیدا کند. ضرورت ملّیِ جنگ زمانی عیان خواهد شد که اسرائیل تهدیدی وجودی برای ایران و ایرانیت ایران باشد و سپس ملتهای منطقه بفهمند که اسرائیل تهدید وجودی برای زیست فعلی و آینده آنهاست. البته «تقریر جنگ» صرفاً ساختنِ یک روایت محض نیست و مدعیان «جنگ روایتها» غالبا نمیدانند چه میگویند و چرا می گویند. آنها گمان دارند که با بازی زبانی صرف و واژه بازی میتوانند روایت بسازند و در جنگ پیش بروند، اما «تقریر» فراتر از آن است: تقریر مسلط و روایت هژمون و غالب، یعنی رتوریکی جهانساز که آدمها تا آن را میشنوند، علاوه بر هم زبانی، از عمق وجود با آن همدل میشوند و در جهان برآمده از آن سُکنی میگزینند و در آن جهان زیست جدیدی آغاز میکنند. جهان مقاومت.
برای این نبرد تاریخی باید مردم را همراه کرد. وعده صادق ۳ با همه شدت و غلظتش نیاز به پیوست اجتماعی فراگیر دارد.