چراغ راه؛
همیشه در هر جا یاد خدا باشيد
شهید عزیزالله نیکوبخت ۹ آبان ۱۳۳۵ در شهرستان ابرکوه به دنیا آمد و سرانجام ۵ مهر ۱۳۶۰در دهلاویه به شهادت رسید.
به گزارش «یزدرسا»،شهید عزیزالله نیکوبخت ۹ آبان ۱۳۳۵ در شهرستان ابرکوه به دنیا آمد و تا اول متوسطه تحصیل کرد. پدرش عبدالله کشاورز بود و مادرش بمانجان نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار با سمت مسئول عقیدتی لشکر ۱۹ فجر راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام ۵ مهر ۱۳۶۰در دهلاویه به شهادت رسید. اثری از پیکرش یافت نشد. مزار یادبودش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
در بخشی از وصیتنامه این شهید والامقام آمده است:
بسم الله الرحمن الرحيم در اندرون من خسته دل، ندانم چيست که من خموشم و او در فقان و در غوغاست معبودا، تو را شکر مىگويم که مرا به صراط خويش رهنمون فرمودى.
انسانى بودم غافل، خود را سرگردان و گيج به حساب مىآوردم يأس سرا پاى مراگرفته بود در ميان مردمى که همه داراى مال و منال و شغل آبرومند و راحت بودند هميشه احساس کوچکى و آرزوى رسيدن به اين چيزها را داشتم.
اما يک ميل باطنى و يک کشش فطرى مرا به سمت ديگرى کشيد ناگاه متوجه شدم که به خود وانهاده در بيان نيستم، نيرويى است که به من عنايت دارد و من درخانه و محل سکونت نيستم بلکه در منزلى هستم که مزرعهاى است براى ديگرمنازل اين بود که:
«إنى وجهت و وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفا و ما انا من المشرکين»
اما راه بى رهبر نتوان رفت و مريد را بى مراد نشايد.
ترک اين مرحله بى همراهى خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهى براى انتخاب مريد نيز به او رجوع کردم جواب داد: «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان يرجو الله و اليوم الآخر و ذکرالله کثيرا»
در اينجا فهميدم «اسوه» چه کسى است و چه خصوصياتى دارد زيرا اگر ندانمکه چگونه است و او را ستايش کنم نه پيروى، به مقصد نخواهم رسيد. خداوند مىفرمايد: «اسوه» اميد و ايمانش به خدا و روز قيامت است و پيوسته به ياد خداست و از او شنيدم که فرمود:«انى تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتى»
به کتاب رو آوردم ولى مرا عترت رسولالله معرفى نمود و اطاعت ايشان را، بهعترت متوسل شدم همگى فرمودند که ولىالله الأعظم قائم آل محمد صلى الله عليه و آله، و امروز امام و مقتداى من است به اين بزرگوار متوسل شدم فرمود:«و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى روات احاديثنا» روايت احاديث اهل بيت را پىجويى نمودم ديدم امام صادق مىفرمايد:
«و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهويه، مطيع الامر مولاه فللعوامان يقلدوه» ميان فقهاى زمان خويش خيلى زود توانستم شخصيتى را با آن ملاکهاىمعين شده در کتاب و سنت پيدا کنم به ويژه که از اقبال نيک در عصرى هستم کهمرجعى زعامت امت اسلام را به عهده دارد که در مبارزه با نفس يک عارف بلکهمراد عارفان است و هم در فقه اصيل شيعى و بايد بگويم که زبان و قلم از وصفش عاجز است و عشق تنها با اشک سخنمىگويد نه با بيان.
انتهای خبر/